گفتار دوم : ابزار شناخت
عبارت های زیر را با دقت بخوانید:

سرنوشت هرکس در گرو عملی است که خود انجام داده است.

تاریخ بشر با حوادث تلخ و ناگوار فراوانی آمیخته است.

یکی از فرشتگان الهی جبرئیل است که آوردن وحی بر پیامبران را برعهده دارد.

زمین علاوه بر حرکتی که به دور خود و به دور خورشید دارد، حرکتی هم همراه با منظومۀ شمسی در کهکشان دارد.

انسانی که واقعا خدا را مقصود خود قرار بدهد، اعمالش در جهت رسیدن به او خواهد بود.

جهان برای برخی انسان ها حکم قفس را دارد.
آیا اصولاً با این جمله ها موافقید؟  صرف نظر از اینکه با این گزاره ها موافق هستید یا مخالف، فکر می­کنید گویندگان این جمله ها با چه ابزاری و از چه طریقی به آنها پی برده و آنها را پذیرفته اند؟


 یکی از تلاش های فیلسوفان این است که اولاً بدانند در وجود انسان چه ابزارهایی هست که با آنها می اندیشد و ثانیا محدوده و قلمرو کاربرد آن ابزارها و نیز میزان توانایی آنها در کسب معرفت تا چه میزان است. از این رو فیلسوفان همواره با این سؤال روبه رو بوده اند که:
آیا انسان تنها یک ابزار و یک راه برای دستیابی به معرفت دارد یا برای این مقصود ابزارهای مختلفی در وجود او هست؟
اگر انسان تنها یک ابزار دارد، چگونه می تواند اموری را که با یکدیگر بسیار تفاوت دارند، با یک ابزار بشناسد؟ اگر انسان برای کسب معرفت بیش از یک ابزار دارد، اولاً آن ابزارها کدام اند و هرکدام در چه محدوده ای کاربرد دارند؟ ثانیا تا چه اندازه می توان به این ابزارها اعتماد کرد؟
جز اینها، سؤال جالب توجه دیگری هم وجود دارد:  اگر علاوه بر این ابزارها، ابزارهای دیگری هم در وجود ما می بود، آیا می توانستیم ابعادی دیگر از اشیا و جهان پیرامونی را که تاکنون چیزی از آنها نمی دانیم بشناسیم و به آنها علم پیدا کنیم؟ در این گفتار با چهار ابزار شناخت آشنا می شویم:
1- حس :  یکی از راه های شناخت ما حس است. ما به کمک حواس پنج گانه با عالم طبیعت آشنا می شویم و بسیاری از موجودات مادی و ویژگی های آنها را می شناسیم. گرچه گاهی در شناخت حسی خطا رخ می دهد، امّا این شناخت به قدری برای ما معتبر است که بر پایۀ آن در طبیعت زندگی می کنیم، از اشیای طبیعی بهره می بریم و نیازهایمان را برطرف می سازیم. یکی از نشانه های ارزش و اعتبار شناخت حسی، که زمینۀ تفکر عقلی قرار می گیرد، توانایی ما در شناخت تفاوت ها و تمایزهای اشیا است.
شناخت های حسی متفاوت از اشیا، این امکان را به انسان می دهد که به کمک عقل خود از اشیای متفاوت استفاده های مختلف بکند؛ مثلاً اگر در مقابل ما یک لیوان آب و یک ظرف غذا باشد، برای رفع تشنگی لیوان آب را برمی داریم و برای رفع گرسنگی به سراغ ظرف غذا می رویم. این عمل به ما می فهماند که ما در تشخیص لیوان آب و ظرف غذا اشتباه نکرده ایم.
2- عقل : انسان دارای قوّه ای است که با آن تفکر و تعقل می کند. او با کمک این نیرو می تواند حقایقی را درک کند که توانایی درک آن از راه احساس ممکن نیست. این حقایق می­تواند مربوط به امور محسوس و طبیعی یا امور غیرمحسوس و غیرطبیعی باشد.
عقل با کمک حواس و تحلیل عقلانی یافته های حسی می تواند به بسیاری از اسرار و رموز طبیعت پی ببرد و قوانین طبیعی را بشناسد. این نوع شناخت را که با همکاری عقل و حس به دست می آید» شناخت تجربی « می گوییم . شناخت تجربی بر چند قاعدۀ عقلی مهم متکی است که دانشمند در هنگام بررسی داده های حسی، آن قاعده ها را درنظر دارد و از آنها بهره می برد؛ برخی از این قواعد عبارت اند از:
 1 - پدیده ها خود به خود پدید نمی آیند، بلکه هر پدیده ای نیازمند علت است
 2- هر پدیده علتی ویژه دارد، و از هر چیزی، هر چیزی پدید نمی آید
 3- طبیعت، همواره یکسان عمل می کند. به طور مثال، آب، همواره خواص خود را و آتش هم خواص خود را دارد.
ارسطو از اولین دانشمندانی است که مبانی علوم تجربی را پایه گذاری کرد. وی که شاگرد افلاطون بود، علاوه بر تبحّر در فلسفه، یک دانشمند علوم طبیعی نیز شمرده می شد. به همین دلیل او علاوه بر فلسفه، در طبیعیات و ریاضیات هم کتاب نوشته است. وی در طبیعیات خود مبانی طبیعت شناسی را بیان کرده و دربارۀ علیت و اقسام علت سخن گفته است.
دانشمند دیگری که در توضیح و تبیین قواعد عقلی علوم طبیعی نقش بسزایی دارد، ابن سیناست. ابن سینا کتاب های متعددی هم در فلسفه و هم علوم طبیعی دارد که همواره مورد توجه فیلسوفان و دانشمندان علوم طبیعی بوده است. وی در گسترش اندیشه های ارسطو دربارۀ قانون علیت و ابعاد مختلف آن تأملات عمیقی کرد و توضیحاتی بیان نمود که همچنان قابل استفاده است. ابن سینا توضیح داد که قانون علیت از تجربه و آزمایش به دست نمی آید، بلکه برعکس، خودش پایه و اساس هر تجربه ای است.[1] این قانون، یکی از قواعد اوّلیۀ تعقل است که انسان در شناخت هر پدیده ای از آن استفاده می کند.
علاوه براین، نیروی عقل انسان می تواند در یافته های درونی خود تأمل کرده و از آن طریق به شناخت هایی برسد که به آن » درون نگری « می گوییم. از طریق این درون نگری است که انسان می تواند دربارۀ روح و روان به شناخت برسد. به طور مثال انسان، بدون واسطه و به صورت حضوری معلومات قبلی خود را درک و در ذهن خود از آنها استفاده می کند و از این راه به قوۀ حافظه در وجود خود پی می برد. شناخت اختیار و اراده نیز یک امر درونی است. انسان، ویژگی های رفتار ارادی را ابتدا درون خود می یابد و اگر مشابه این رفتار را در موجود دیگری مشاهده کند، پی می برد که آن موجود نیز دارای اراده است.
این قدرت و توانایی عقل، به انسان امکان می­دهد تا یافته هایی سودمند دربارۀ کلّ هستی، که امکان درک تجربی آن هیچ گاه وجود ندارد، به دست بیاورد. و این یافته های عقلانی را در زندگی خود اساس سایر دانش ها قرار دهد. این یافته های عقلانی، همان است که انسان برای فهم آنها به دانش فلسفه نیاز دارد.
3- قلب :  دل  یا  قلب یکی از ابزارهای معرفت انسان است که می تواند بی واسطه به حقایقی برسد و معرفت کسب کند. معرفتی که از این طریق به دست می آید،» معرفت شهودی «نام دارد. این معرفت از طریق تقویت ایمان و تعالی بخشیدن به نفس و تهذیب آن و کمال طلبی همراه با عبادات خالصانه، به تدریج و گام به گام حاصل می شود. معرفت شهودی معرفت و شناختی بی واسطه است؛ یعنی بدون استفاده از تجربه و آزمایش و بدون استدلال عقلی حاصل می شود. البته همان طور که گفتیم، برای دریافت چنین معرفتی سیروسلوک و تهذیب نفس ضروری است.
این گونه شناخت را بدان جهت شهودی می گویند که قلب انسان حقیقت را چنان درمی یابد که گویا با چشم می بیند. عارف و سالک الی الله ممکن است بتواند در همین دنیا، آخرت و قسمت های مختلف آن از قبیل بهشت و جهنم را مشاهده کند. این قبیل مشاهدات، از نوع شهود قلبی است و از طریق چشم صورت نمی گیرد.
4- وحی : یکی از ابزارهای رسیدن به معرفت، وحی است.[2] این ابزار ویژۀ پیامبران است؛ خداوند از طریق وحی و به واسطۀ پیامبران، معرفتی در اختیار بشر قرار می دهد که به آن »معرفت وحیانی «می گویند. دریافت کنندۀ وحی پیامبران الهی هستند. آنان آنچه را که از راه وحی دریافت کرده اند، به انسان های دیگر می رسانند.
قرآن کلام الهی است که خداوند از طریق وحی بر آخرین پیامبر خود نازل کرده است. ما با تأمل و تدبر در قرآن، به میزان توانایی و همّت خود می توانیم از بسیاری حقایق آگاه شویم.
عقل همچنان که با تفکر در جهان هستی و پدیده های آن به شناخت هایی می رسد ، می تواند با تدبرّ در کتاب الهی نیز با برخی از حقایق جهان آشنا شود. این امر بستگی به میزان آگاهی و دقت محقق و مفسّر وحی دارد. هر دانشمندی که قواعد تدبرّ و اندیشه ورزی در وحی را بیشتر رعایت کند، بهتر می تواند به حقایق و زوایای آن پی ببرد.
 
1-. الهیات شفا، ابن سینا، مقالۀ اوّل، فصل اوّل، ص 8
2-وحی یا شعور مرموز، علامۀ طباطبایی .                                                                                                                                                           برگرفته از فرمایشات :علامه استاد ایمان ضرابی

شناخت ,انسان ,معرفت ,تواند ,طبیعی ,ابزار ,علوم طبیعی ,قانون علیت ,شناخت هایی ,درون نگری ,معرفت شهودی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه آموزشی آمادگی دفاعی استان مرکزی سه سوته خرید کن تحویل بگیر پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان مجله گیز چیز AK8452 وبلاگ مهندسی نرم افزار ورودی 91 جهاد دانشگاهی اهواز همه چی موجوده عرقیات 1238 خدمات آرایشی وزیبایی سالن آنیس